همانم که نمی داند

دنبال آرامشم اما ؛ دلم شتاب می کند سوی آشوب

همانم که نمی داند

دنبال آرامشم اما ؛ دلم شتاب می کند سوی آشوب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطره» ثبت شده است

هوالمحبوب

خیلی وقته اینجا نیومدم ،امشب تمام پست های منتشر نشده ی این وبلاگ شد یادآوری خاطرات دور گذشته

چقدر قشنگ گذشت چقدر سخت و چقدر زود

چه چیزهایی که از دست دادمو، چه ها که بدست آوردم

چقدر خوبه که جایی مثل اینجا هست تا مرور کنه تمام لحظه هایی رو که عاشق بودی، زندگی کردی،زمین خوردی، بلند شدی،به رویات رسیدی و برسی به الان و ...smiley

حس فوق العاده ای دارم و می دونم که هیچ چیز اتفاقی نیست...

خدایا شکرت




 صدای جیغ و گریه ی آدمای منتظر پشت درِ lcu  قلبمو فشرده میکنه و نفس کشیدنمو سخت

تصور نبودن ها سخت آزردم می کنه

هیزمِ دلِ داغ دار ، خاطرست ... همینه که هیچوقت سرد نمیشه

از خدا می خوام اگر روزی دلم داغ دارِ نبودنی شد ، خاطره هام با ای کاش و حسرت نباشه



*مرگ اتفاق بد و سیاهی نیست، جدایی ... غم انگیزش کرده

** چقدر از مرگ دوریم و او به ما نزدیک